متین گلیمتین گلی، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

ninigoliii

یه احساس قشنگ

سلام وروجکه من،الهی مامانی قربونت بره توت فرنگیم،ببین چقد بلا شدی؟؟؟میگی چرا؟خو همش داری تو دله مامانی تکون تکون میخوری ماهی من....حالا نمیدونم توهمه یا واقعا دارم تکوناتو که مثه باله زدن ماهیه احساس میکنم!البته هرچی خوندم میگن از هفته شونزده میشه تکوناتو احساس کرد،ولی من یه یه هفته ای میشه دارم احساست میکنم نفسم،ینی از وسطایه هفته نهم!ببین چه مامان بادقتی داری....تازه بعضی وختام نبضتو قشنگ متوجه میشم،وای خدا اگه بدونی چقد قربون صدقت میرم وختی تکون میخوری فرشته ی من.....بابا جونت دیگه کم کم داره بهت حسودیش میشه ها!ببین چقد منو پابند خودت کردی وروجک؟راستی خداروشکر بعده اینکه مامانی رفت پیش خانم دکتر مهربون،و تجویز چن تا قرص دیگه حالت تهوع هام...
14 خرداد 1393

پایان هفته هشتم

سلام همه وجودم،امروز درست یه ماهه که هر لحظمو بافکر کردن به تو میگذرونم،و از خدا میخوام تو فرشته آسمونیمو سالموسلامت والبته صالح و زیبا بهم بده.....خدایا!!! تو که همیشه بهترین ها رو برام رقم زدی...نینی جونم،جونم برات بگه تا یکی دو روز پیش هیچ خبری از حالت تهوع و اینا نبود،ولی دیگه مث قبلا خوش به حالم نیس!فکر کنم خودم خودمو چش زدم بس که گفتم چرا حالت تهوع ندارم،حالام باید تحملش کنم دیگه!همه ی اینا فدایه یه تار موت نفس مامان!فقط دعاکن روزا برا مامان جونت زود بگذره آخه خیلی خیلی منتظر اومدنت توبغلشه....و سواله هرروزش از بابایی اینه که پس کی نینیمون میاد!کلا باباجونت به سوالایه این شکلی مامان عادت داره!اون موقع که نامزد بودیم.،میگفتم پس کی عروسی...
3 خرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ninigoliii می باشد